واکسن 2 ماهگی
به نام خدایی که تنها پناه خستگی های من هست....
اول از هر چیزی پایان 2 ماهگیتو تبریک میگم دختر نازم امروز بردمت بهداشت و واکسن 2 ماهگیتو زدن واییییییی که چقدر جیغ زدی دلم خون شد مامانی اشکاتو گریه هاتو هیچ وقت نبینه عسلم.
آیشین جونم از این به بعد دیگه تنها تو خونه نمی مونیم به خاطر اینکه قراره اول تیر ماه طبقه پایین خونه بابابزرگ (بابای من)اسباب کشی کنیم آخه بابا علیرضا میخواد آپارتمان پیش فروش خرید کنه واسه همین پول پیش باید دستمون زیاد باشه و چون طبقه پایین خونه بابا بزرگ خالی بود تصمیم گرفتیم اینجا اسباب کشی کنیم خونه بابابزرگ حیاط بزرگی داره با درختای توت آلبالو و انجیرو انگور و گلهای رز زیبا که من هر دفعه که تو حیاط میشینم خاطرات کودکیمو مرور میکنم و چه روزهای قشنگی داشتم.......
دختر خوشگلم این روزا خیلی مشغولم و نمیتونم بیام اینجا برات بنویسم باید اسبابای خونه رو یواش یواش جمع کنیم و کلی شستنی دارم و....
بهت قول میدم وقتی اسباب کشی تموم شد بیشتر بیام و برات بنویسم
عاشقانه دوستت دارم ملوسم.