آیشینآیشین، تا این لحظه: 11 سال و 11 روز سن داره

دخترم،بهترین همدم من

94.1.19

1394/1/19 19:57
نویسنده : مهناز
962 بازدید
اشتراک گذاری

 دوسال پیش من و بابات این موقع ها روزارو میشماردیم که تورو بغل بگیریم برامون مهم نبود کیا از اومدن تو ناراحتن یاخوشحال ...مهم این بود که من و بابات عاشق تو بودیم و هستیم ...میدونی چیه دخترم؟؟ بابات ازم میخواد تو وبلاگت فقط خاطره خوب بنویسم اما کدوم خاطره خوب؟؟؟؟؟ ذهنم پر روزهای بد هسش و اینا اونقدر تکرار شد تا روحمو تسخیر کرد آرزوم این بود فردا تولدتو با آرامش و با خوشبختی جشن بگیرم اما همه چی برا من فقط آرزو شده ...اون روز بابات میگه یادته جشن دندونی آیشینو با دعوا گرفتیم....اره من همه چی یادمه میدونم برا زندگی خودم این من نیستم که باید تصمیم بگیرم باید با خونوادت مشورت کنی تا اگه اونا صلاح دونستن من برا دخترم جشن دندونی یا تولد یا ...بگیرم اره زندگی من همه چیش دست اوناست .....وای چقدر سخته زندگی با آدمایی که دو چهره دارن و باعث آزارم میشن .کاش و هزاران ای کاش میتونستم گوسفندی زندگی کنم تا این همه عذاب نمیکشیدم.دخترم با همه زیبایی که داری انگار شانس خوب تو زندگی نداری الهی بمیرم برات.الهی که خدا منو بکشه شاهد این روزها نباشم آینده مبهم تو منو نابود میکنه آینده ای که یا باید بی من یا بی پدرت داشته باشی.

پسندها (4)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)