آیشینآیشین، تا این لحظه: 11 سال و 18 روز سن داره

دخترم،بهترین همدم من

بدون عنوان

تقریبا 2 هفته میشد خونه بابام میموندم زلزله هنوز تمومی نداشت تو یه روز چند بار خونه رو می لرزوند و هر بار همه میرفتن بیرون.مامانم خیلی میترسید و همش مواظب من بود به خاطر اینکه باردار بودم دیگه اما من حالم خوب نبود تا اینکه یه روز ظهر ناگهانی حالت تهوع شدید و درد شکم شدید منو راهی بیمارستان کرد بیچاره داداش مهردادم خیلی ترسیده بود منو بغل کرد و با آژانس بردن بیمارستان الزهرا. به اونجا که رسیدیم مامانم به علیرضا هم خبر داد که بیاد تا اون بیاد سرم زدن با یه آمپول کمی آروم شدم اما همچنان حال خوبی نداشتم دکترای اونجا هم معلوم نبود دارن چیکار میکنن بالاخره بعد از معاینه و ... گفتن احتمال حاملگی پوچ یا خارج رحمی هستش من و مامانم خیلی ناراحت بودی...
2 بهمن 1391
1