آیشینآیشین، تا این لحظه: 11 سال و 19 روز سن داره

دخترم،بهترین همدم من

روزهای جدایی من و دخترم

1393/12/27 19:39
نویسنده : مهناز
1,740 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر ماهم...شیرینی عمرم

دو روز بعد سال 93 با تمام تلخیش تموم میشه روزهای سختی رو تحمل کردم اما مثل اینکه این تلخی ها تموم شدنی نیست چون من تصمیم گرفتم از پدرت جدا بشم واقعا حرمت بین ما نمونده و من دیگه هیچ علاقه ای بهش ندارم چون منو هربار آزار داده دست پیش گرفت چون فکر قلب شکسته منو نکرد و دایم خردش کرد تحقیرم کرد غرورمو زیر پاش له کرد من چطور میتونم با همچین کسی زندگی کنم؟الان شاید خیلی کوچیکی و حتی منو اگه یه هفته نبینی فراموشم میکنی همون بهتر فراموشم کنی از بابات خواهم خواست بهت بگه من مردم و تو وقتی دو سالت بود مادرت مرد تا تو راحت تر با جای خالی من کنار بیای واین آرزوی قلبی باباته که منو بی مهریه راحت طلاقم بده چون فقط نگران اموالشه آیشینم....نگران این نشد که من و تو از هم جدابشیم نگران این نشد که تو بی مادر میشی نگران این نشد که من تو این جامعه کثیف بی مهریه هم طلاق بگیرم چه بر سر من خواهد آمد.اون فقط نگران خودش شد اون فقط مادرشو مورد اعتمادش دونست نه منی که مادر بچشم نه منی که 5 سال تو غم غصه اش شریکش شدم تو اگه بزرگ بشی (خدا نکنه )مردی مثل بابات گیرت بیفته اما بالاخره خواهی فهمید اگر به کسی زیادی محبت کنی زیادی خودتو بهش نزدیک کنی روزی پس میزنه تورو و میره سراغ یکی دیگه که دقیقا پدرت با من اینکارو کرد قلبمو داغ زد دخترم آتیش زد به روح و روانم.بزرگ شی میبینی که تو خونواده پدرت این چیزاعیب نیست بلکه با افتخار میگن خوب کاری کردیم.خروس ما بره جای دیگه اماخروس کسی نیاد خونه ما.دخترم از خدا میخوام طاقت بهم بده که دوریتو تحمل کنم 

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)