دختر نازم دوستت دارم
عسل مامان روز به روز شیطون تر میشی و خیلی شلوغی میکنی همش دوست داری بشینی و اینور و اونورو نگاه میکنی یه جورایی سعی میکنی با ما صحبت کنی .چند روز پیش رفته بودیم خونه مامان جون (مامان بابا علی )مامان جون میخواست بهت سرلاک بده بخوره اما نمیخوردی وهمش گریه میکردی تا اینکه خودم بهت سرلاکو دادم که بالاخره خوردی و عمه هات و مامان جون تعجب میکردن که با اینکه 6 ماهت توم نشده وابسته مامانی شدی دل منو با این کارات میلرزونی الهی فدات بشم ناز گل من...
راستی هر شب که بابایی از سر کار میاد خونه همچین خودتو به طرفش پرت میکنی که بابایی کم میمونه از هوش بره...
آیشین جون خیلی خیلی دوستت دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی