پارک رفتن با دخترم
به نا او که تو را برایم داد
خدارو شکر که این 3 ماه از زندگیت با سلامتی گذشت اره دختر نازم 3 ماه به همین چشم بر هم زدنی از زندگیت در این دنیا گذشته و من و بابایی هر روز شاهد کارهای تازه ازت هستیم و با هر حرکت نازت دل ما رو شاد می کنی .راستی وزنت 6 کیلو شده و قدت 62 و دور سرت هم 40 قربونت بشم توپولوی من...
ماه رمضان هم از راه رسید اما من نمیتونم روزه بگیرم چون واقعا توانشو ندارم بعد از به دنیا آوردنت همه استخونای بدنم درد میکنه و همش احساس ضعف میکنم اما یه لبخند ناز تو همه دردامو درمون میکنه
نمی دونم کی این نوشته های منو میخونی شاید اون موقع به این نوشته هام بخندی و شایدم با تمام احساست بخونی و دل تنگم بشی
من مادر شدم و اون موقع بود که فهمیدم مادرم به خاطر من چه ها تحمل کرده و آن لحظه بود که آرزو میکردم ای کاش به گذشته بر میگشتم تا بد رفتاری ها و اذت کردنامو جبران کنم و حالا هر لحظه دست و پاشو می بوسم
من عاشقانه دوستت دارم دخترم آرزوی من سعادت توست خوشبختی و سلامتی تو راحتی منه.
اینا هم حرفایی که با تکرارشون دل منو میبری.....
اوووووووووووووووو
غغغغغغغغغغغغغغغغ
اینم عکس 3 ماهگیت آیشین نازم
اینم چند تا عکس دیگه که تو شهربازی گرفتیم
آناجون و خواهرش (خاله مستان)
اینم از آناجون که بغلت کرده...
اینم از آقا متین پسر خاله من.